در این چند سال اخیر که هم سن و سال های خودم را نگاه می کردم، می دیدم که تقریبا همگی آنهایی که من در ارتباط نزدیک بوده ام با آنها، به نوعی از رفتن به خدمت سربازی معاف شده اند. حالا یکی معافیت پزشکی گرفته، سه نفر دیگر به علت جبهه رفتن پدرانشان معافیت گرفته و یکی دو نفر دیگر هم چون به استخدام آموزش و پرورش درآمده بودند معاف از خدمت سربازی شده اند. این امر باعث شده که در این چند سال به سربازی رفتن و یا نرفتن خودم هرازگاهی فکر کنم و از وقوع یک چنین امری هم نگران شوم.
بله نگران شوم! نگران از اینکه حداقل 17 ماه باید به کار شبانه روزیی دست بزنم که هیچ گونه تعلق خاطری به آن ندارم، هیچ؛ بلکه به شدت از آن اجتناب می ورزم (ناگفته نماند اگر کارت بسیج فعال داشته باشی حداقل 6 ماه از این زمان کاسته می شود و به همین دلیل خیلی ها به صرافت جور کردن یک کارت عضو فعال بسیح افتاده اند).
حال من نمی توانم درک کنم که سپاه و ارتشی که با چنین انگیزه و نیرویی تشکیل شود به چه درد می خورد؟ و آیا اصلاً این تعداد جوانانی که تا درصد بسیار بالایی، و می توانم بگویم که صد در صد همه ی مشمولان خدمت سربازی، از رفتن به آن ابا دارند، به چه جرمی باید به این کار واداشته شوند؟ آیا صرف جرم پسر بودن! (و گویا در این مملکت ما باید شاهد آن باشیم که هم دختر بودن جرم باشد، هم پسر بودن) این کار را توجیه می کند؟
در حالی که ما شاهد آنیم که در ارتش کشورهای دیگر، بانوان حضور محسوسی دارند و نیروهایی از هردو جنس در کنار هم حضور دارند و این هم زیستی مسالمت آمیز و رضامندانه (در این جا امر هم زیستی مسالمت آمیز مدنظر نیست، بلکه خودِ رفتنِ با اراده این افراد و استخدام شدن در ارتش مدنظر است) یا به خاطر حس ملی گرایانه این تعداد از افراد است که امروزه می توان گفت درصد بالایی از این افراد بدین خاطر به ارتش روی نیاورده اند؛ یا به خاطر دلایل شخصی خود آنها و یا به خاطر حقوق بالایی است که برای این سربازان در نظر گرفته شده است، که میتوان طیف وسیعی از سربازان را در این گروه قرار داد.
و البته چیزی که در این میان واضح و مبرهن است، حضور آگاهانه و رضایتمندانه ی این افراد است که در ارتش مشغول خدمت می شوند و نه به خاطر اینکه اگر بخواهند در کشور خود به عنوان یک شهروند قانونی موجودیت پیدا کنند باید به این امر دست بزنند.
حال من می خواهم با پدر بزرگ ها و مادر بزرگ هایمان هم آوا شوم و بگویم اجباری و نه خدمت مقدس سربازی، و جنبه تقدسی را که زعمای قوم به زور می خواهند به آن بدهند را از آن بزدایم و به این نکته اشاره کنم که خود آنان نیز به این امر که این خدمت در میان مشمولان به هیچ روی مقدس به شمار نمی آید، وقوف کامل دارند اما از اصرارشان برای مقدس جلوه دادن آن، نا آگاهم.
سلام
کاملا با حرف شما موافقم
کشور ما بیشتر به یک ارتش حرفه ای و جمع و جور نیاز دارد تا به این دستگاه عریض و طویل. سربازی هم برای همه معضل است از سازمان دهندگانش تا شرکت کنندگانش!
سلام
قابل درک است که هدر رفتن مدت قابل توجهی از عمر پسرها آن هم زمانی که در اوج قرار دارند اصلاً جالب نیست
اما معمولاً بیشتر پسرها بعد از خدمت خاطرات خوبی ازش تعریف می کنند و طوری ازش تعریف می کنند که حس می کنی بهش افتخار می کنند
درباره خدمت دختر ها البته حق با شماست باید راه باز باشد و کسانی که علاقه و انگیزه دارند وارد ارتش شوند دختر و پسرش هم فرقی نمی کند .
هردوش: سربازی اجباری!...
بله، خدمت ظلم بزرگی است.
سلام
تا انجا که من می دانم سابقا به سربازی می گفتند " خدمت زیر پرچم " .
یعنی جوانان مملکت با مفاهیمی همچون ، هویت ، ملیت و نماد ان (پرچم) ، سرزمین و ... آشنا شده و به آن دلبستگی پیدا کنند تقریبا در همه دنیا هم به همین گونه است .
این که در کشور ما چرا این گونه شده است خب کاملا قابل فهم و درک است که مقوله خدمت زیر پرچم نیز به سرنوشت بقیه ارزشهای اجتماعی مبتلا شد ه است
سلام.
سربازی وقت تلف کردن محضه، هرچند دو سال سابقه ی تدریس برام حساب شد. الان یه تفنگ دستم بدی نمی تونم باهاش کار کنم و ممکنه بزنم چند نفر خودی رو به اون دنیا بفرستم.
بالاخره دو سال هم باید این جوری حروم شه!
خدمت مقدس اجباری ... !
از احمقانه ترین وظایف مقدسی است که پسرها مجبورند انجام دهند.
اما اینکه خاطرات خوبی اغلب دارد درست است.
البته این کاملا بستگی به دیدگاه و برخورد شما با مساله دارد.
من با خودم قرار گذاشته بودم سربازی را خوش بگذرانم و نتیجه این فرصت اجباری شد دوستانی بسیار باصفا و خاطرات بانمکی که هزار بار برای هر آشنای جدیدی تعریف می کنم.
امیدوارم تصمیم خوبی در موردش گرفته باشی.
سلام
من هم اینجا کامنت گذاشته بود ... چی شد ؟
سلام
تنهایی خوف و خفن و جالبی داره!!
من که ذوق شعرم زد بالا و انتهای خدمت خوابید!
نمونه هاش در وبلاگم هست.