دریای بی باک

دریاییم و نیست باکم از طوفان/ دریا همه عمر خوابش آشفته است

دریای بی باک

دریاییم و نیست باکم از طوفان/ دریا همه عمر خوابش آشفته است

بهمن ۱۳۸۸

 تیراژ بالا به چه قیمت؟

انتشار یک روزنامه با تیراژ بالا، به جای چند روزنامه با تیراژ پایین، یکی از پیشنهاد های محمد علی رامین، معاونت مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است.

این اتفاق، علی رغم داشتن تیراژ میلیونی، نمی تواند یک رویداد فرخنده باشد به این دلیل که جامعه ی ما، جامعه ای است چند وجهی با نداهای مختلف و پژواک های گوناگون که در راستای اهداف خود، دارای دیدگاههای متناسب با خود نیز می باشند.

عملاَ اجرای یک چنین هدفی به این معنا است که در مسئولین ما هنوز دیدگاه پلورالیستی که باید بر اندیشه حکومت گرانی در و همچون کشور ما حاکم باشد، حاکم نیست و یا اینکه خود خواهان رسیدن به این مرحله نمی باشند.

شاید اگر بتوان استدلالی برای این پیشنهاد پیدا نمود این باشد که روزنامه ای با چنین تیراژی و با خصوصیاتی که مدنظر تیم کاری معاون مطبوعاتی است، می تواند جامعه ای یک دست و دور از فکرهای التقاطی و منتقد جریان سوار بر جامعه را، رهنمون گردد، که این خود ناظر بر دگم بودن این پیشنهاد و راهکار می باشد.

چرا که کشوری با خصوصیات ایران، به رغم انکار دولتمردان، دارای تضادها و اندیشه های گوناگونی می باشد که رشد و بالندگی جامعه در گرو آن است که به این افکار و آرا، فرصت اظهار وجود داد تا در فرآیندی دمکراتیک بتوان به یک جامعه ی یک دست، نه از لحاظ داشتن یک فکر و منش خاص بلکه رسیدن به جایی که تحمل افکار دیگران را نیز داشته باشیم، دست یافت که در آن شرایط به این تضارب آرا به دیده ی فرصت نگریست و نه به عنوان یک تهدید.

فرصتی که در آن با داشتن امکان گفتگو و نقد، جامعه را به افقی روشنبینانه و امیدوارانه سوق داد. 

 


 

خود حدیث مفصل خوان از این مجمل! 

ژان ژاک روسو در اثر معروف خود، قرارداد اجتماعی می گوید: جامعه موفق جامعه ای است که در ذهن شهروندان آن، امور عمومی مهم تر از امور خصوصی شان باشد. در آن جامعه در صورت لزوم، افراد به سرعت دور هم جمع می شوند و به راحتی در گردهماییها حضور می یابند، اما در جامعه ناموفق چنین امری وقوع نمی یابد؛ زیرا همگان پیش بینی می کنند که اراده عمومی در هدایت امور ندارند و سرانجام هر کسی به امور شخصی خود می پردازد.

دکتر محمود سریع القلم در پیش گفتار چاپ دوم اثر تحقیقی-انتقادی و چالش برانگیز خود به نام فرهنگ سیاسی ایران، گره هایی  را از منظر رشد و توسعه رایج بین المللی در ۸ بند بیان می دارد که در بند ۶ آن می آید که:

افراد وقت قابل توجهی را صرف سر در آوردن از امور خصوصی و غیر خصوصی دیگران اختصاص می دهند که با مبانی عقلی و روشی و فرآیندی رشد و توسعه بسیار ناسازگار است. به همین دلیل، بسیاری استعداد کارهای اطلاعاتی و امنیتی را دارا هستند

پ . ن: آوردن نظر دوم در پس نظر اول دارای توالی نمی باشد. فقط باید با یک دید ترکیبی، دو مطلب را با جامعه ای که در آن زندگی می کنیم بسنجیم و آن ها را بی طرفانه با امور روزمره زندگی خود، مورد سنجش قرار دهیم. 

 


 

 تئاتر زندگی

زندگی سایه ای است لغزان، بازیگری بینوا،

که بر صحنه می خرامد، و مهلت خود را با دلهره می گذراند،

و دیگر خبری از او نمی شود؛ زندگی داستانی است

پر شور و غوغا، اما بی معنا،

که ابلهی روایت کرده است.                                 (شکسپیر، مکبث)

گویند که شکسپیر به خاطر جو حاکم در عصر باروک و این که تئاتر در این دوره مقوله ای بسیار مهم انگاشته می شده، زندگی را مانند یک تئاتر دیده است که در آن روایت ها خوانده می شود و بازی ها صورت می گیرد.

اما مگر می توان خرده گرفت که چرا به زندگی باید به دیده ی یک تئاتر نگریست و مدعی بود که چنین نیست؟! اگر چنین نیست چرا در اطراف خود اشخاصی( بخوانید بازیگرانی ) را هر روزه می بینیم که چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند و هر لحظه به رنگی در می آیند.

مدعی می شوند که هربرت اسپنسر با وضع داروینیسم اجتماعی اش در صدد دادن وجه قانونی و طبیعی بوده است بر کارهای استعمار گران!

زندگی در جامعه ای که اکثریت برای توجیه دروغ های خود می گویند که اگر دروغ نگوییم در میان گرگ های دیگر نمی توانیم گلیم خود را از آب بکشیم؛ و این است توجیه گری های ما برای هر کار ناپسند؛ و از سوی دیگر ما را به درستکاری و راستگویی تشویق می کند، ما را در یک خلا پوچ و در یک فضای پراگماتیستی نگه می دارد تا هدف برای هر شخص وسیله را توجیه کند.

تناقضات فرهنگی ما در ایران عاملی سوق دهنده است به سوی تنازع برای بقا و در نهایت داشتن چهره های گوناگون در پس چهره ی اصلی و بازیی به غایت هنرمندانه برای پیروزی در نبردی در تئاتر بزرگ جامعه که وسعت آن به وسعت یک کشور است.

و بدین سان است که دیگر یک صدا گوییم:

چو عضوی بدرد آورد روزگار        دگر عضو ها را "جهنم چه کار"

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد