دریای بی باک

دریاییم و نیست باکم از طوفان/ دریا همه عمر خوابش آشفته است

دریای بی باک

دریاییم و نیست باکم از طوفان/ دریا همه عمر خوابش آشفته است

ژاکوبنهای قرن 21

در دانشنامه سیاسی داریوش آشوری، ژاکوبنیسم اینگونه معرفی شده: جنبش افراطی در دوران انقلاب فرانسه که با روبسپیر و اعضای (کلوب ژاکوبن) مربوط است. ویژگی آن دنبال کردن هدفهای انقلابی به هر قیمت و پرهیز از هرگونه سازشگری است. برخی از ویژگیهای نوعی ژاکوبنیسم عبارتست از: خوار شمردن خواست اکثریت، هواداری از دیکتاتوری یک گروه پابرجای انقلابی، ایجاد (کمیته های امنیت همگانی) به عنوان نهادهایی برای به کار بردن ترور. در پس این نظر آن نظریه روسو نهفته است که توده ها برای پایان رساندن انقلاب روشن بینی لازم را ندارند.

این خصوصیات برای ما بسیار آشنا به نظر می آید و به روشنی شاهد این نوع برخورد از سوی گروهی مشخص و قدرتمند هستیم که به نظر می رسد با یک رویه ی پراگماتیکی عجیب و حتی با تشبث به ریشه های ملی و برانگیزاندگی حس ناسیونالیستی که در تضاد آشکار با ایدئولوژی این گروه است، به دنبال حفظ ریشه های انقلابی خاصی که فقط خود بدان معتقدند، هستند. در این میان عوامگرایی واپس گرای این حلقه نیز قابل تفسیر است و بسیاری ایده های مختلف این افراد برای بازستاندن مشروعیت و تثبیت آن.



سربازی یا اجباری؟

در این چند سال اخیر که هم سن و سال های خودم را نگاه می کردم، می دیدم که تقریبا همگی آنهایی که من در ارتباط نزدیک بوده ام با آنها، به نوعی از رفتن به خدمت سربازی معاف شده اند. حالا یکی معافیت پزشکی گرفته، سه نفر دیگر به علت جبهه رفتن پدرانشان معافیت گرفته و یکی دو نفر دیگر هم چون به استخدام آموزش و پرورش درآمده بودند معاف از خدمت سربازی شده اند. این امر باعث شده که در این چند سال به سربازی رفتن و یا نرفتن خودم هرازگاهی فکر کنم و از وقوع یک چنین امری هم نگران شوم.
بله نگران شوم! نگران از اینکه حداقل 17 ماه باید به کار شبانه روزیی دست بزنم که هیچ گونه تعلق خاطری به آن ندارم، هیچ؛ بلکه به شدت از آن اجتناب می ورزم (ناگفته نماند اگر کارت بسیج فعال داشته باشی حداقل 6 ماه از این زمان کاسته می شود و به همین دلیل خیلی ها به صرافت جور کردن یک کارت عضو فعال بسیح افتاده اند).
حال من نمی توانم درک کنم که سپاه و ارتشی که با چنین انگیزه و نیرویی تشکیل شود به چه درد می خورد؟ و آیا اصلاً این تعداد جوانانی که تا درصد بسیار بالایی، و می توانم بگویم که صد در صد همه ی مشمولان خدمت سربازی، از رفتن به آن ابا دارند، به چه جرمی باید به این کار واداشته شوند؟ آیا صرف جرم پسر بودن! (و گویا در این مملکت ما باید شاهد آن باشیم که هم دختر بودن جرم باشد، هم پسر بودن) این کار را توجیه می کند؟
در حالی که ما شاهد آنیم که در ارتش کشورهای دیگر، بانوان حضور محسوسی دارند و نیروهایی از هردو جنس در کنار هم حضور دارند و این هم زیستی مسالمت آمیز و رضامندانه (در این جا امر هم زیستی مسالمت آمیز مدنظر نیست، بلکه خودِ رفتنِ با اراده این افراد و استخدام شدن در ارتش مدنظر است) یا به خاطر حس ملی گرایانه این تعداد از افراد است که امروزه می توان گفت درصد بالایی از این افراد بدین خاطر به ارتش روی نیاورده اند؛ یا به خاطر دلایل شخصی خود آنها و یا به خاطر حقوق بالایی است که برای این سربازان در نظر گرفته شده است، که میتوان طیف وسیعی از سربازان را در این گروه قرار داد.
و البته چیزی که در این میان واضح و مبرهن است، حضور آگاهانه و رضایتمندانه ی این افراد است که در ارتش مشغول خدمت می شوند و نه به خاطر اینکه اگر بخواهند در کشور خود به عنوان یک شهروند قانونی موجودیت پیدا کنند باید به این امر دست بزنند.
حال من می خواهم با پدر بزرگ ها و مادر بزرگ هایمان هم آوا شوم و بگویم اجباری و نه خدمت مقدس سربازی، و جنبه تقدسی را که زعمای قوم به زور می خواهند به آن بدهند را از آن بزدایم و به این نکته اشاره کنم که خود آنان نیز به این امر که این خدمت در میان مشمولان به هیچ روی مقدس به شمار نمی آید، وقوف کامل دارند اما از اصرارشان برای مقدس جلوه دادن آن، نا آگاهم.